Tuesday, January 26, 2010

خاطرات خنده دار از امام و انقلاب: آب وضوی کشنده ی امام

به مناسبت 31 امین سالگرد رویت امام راحل در ماه توسط ملت شهید پرور به فکرم رسید خاطراتی که از دیگران در مورد انقلاب وامام شنیده ام رو از زبان اونها بازگو کنم. در مورد صحت این داستانها شک نکنید چون من از افراد قابل اعتمادی آنها را شنیده ام.
قسمت اول
آب وضوی کشنده ی امام
سال 60 یا 61 بود که در یکی از بیمارستانهای بزرگ تهران کار میکردم. رئیس بسیج بیمارستان فردی کله خر و خشک و از اون انقلابی های دو آتیشه بود. رئیس برادر زاده ای داشت که یک پسر بچه ی 10 یا 12 ساله بود که سرطان خون داشت و مرتب برای درمان به همین بیمارستان خودمون می آوردنش. این آقای رئیس بسیج که به طور اتفاقی سواد و عقل درست حسابی هم نداشت نشست با خودش فکری کرد که به عقل هیچ کدوم از ما دکترها نرسیده بود، با کلی زور زدن و پارتی جور کردن به هر زحمتی بود رفت جماران و آب وضوی امام رو برای شفای برادر زاده اش آورد. خیال کرده بود الان زرتی برادرزاده اش خوب میشه، پسر بچه بلا فاصله بعد از سر کشیدن آب وضوی امام مرد، ما رو میگی شروع به هرهر و کر کر کردیم تو بیمارستان، رئیس بسیج که خودش هم فهمیده بود تر زده واسه ماست مالی قضیه اینطوری استدلال کرد که بچه با خوردن این آب مقدس شفا گرفته و به دیار باقی شتافته و الان تو بهشت داره با حوری ها بازی میکنه. ما که مزخرفات این مردک رو باور نکردیم ولی هنوز که هنوزه فکر می کنم این آب وضو چه قدر کثیف و مسموم بوده که در جا بچه رو کشته؟ امام احتمالا قبل از وضو یه کار دیگه ای هم تو اون آب کرده بوده؟

No comments:

Post a Comment